پرسان
ثبت نام
راهنما
دانلود اپلیکیشن
فارسی هفتم -
بازگشت
زهرا مرادی
فارسی هفتم
.
انشا درباره بلاهای طبیعی دونفری که انشا از خودشون بود و انشا خوب بود بهش مرکه میدم
جواب ها
کوثر کاوند
فارسی هفتم
سلام زلزله جان کاش بی خبر نمیامدی کاش خبر می دادی که قرار است بیایی تا من از غذای مادرم که با زحمت و در تنگدستی برایم پخته بود ایراد نمیگرفتم و با عشق می خوردم کاش دستای پینه بسته ی پدرم را در این سرمای سرد آجر رو آجر می گذارد تا بتواند شکم ما را سیر کند می بوسیدم کاش می توانستم خواهر کوچکم را نگه دارم تا مادرم بتواند راحت به کارهایش برسد کاش شب را در بغل پرامن مادرم بودم و برایم قصه همیشگی را می گفت ومن به خواب می رفتم می دانی زلزله جان به جای آغوش گرم مادرم زمین سرد مرا در آغوشش گرفت به جای غذای مادرم دهانم پر از خاک و کلوخ شد و به جای دستان پدرم سقف خانه یمان بر سرمان آوار شد مهمانی آمدنت زیاد طول نکشید ولی تمام زحمات پدرم آجر هایی که روی هم گذاشته بود تا خانه ایی باشد برای مردم شهرمان هیچ وقت آدم های مهم به روستایمان نیامده بودند ولی حالا روستایمان مر شده از آدمهای رنگارنگ برای کمک به مردمی که حالا زیر آوار مانده بودند کاش زودتر می آمدند نمی دانم شاید زلزله تو باید می آمدی تا روستای کوچکمان،بزرگ می شد. آمدنت سبب خیر شد. ولی حیف که مردم مهربان روستایمان نیستند تا ببینند زیر آوار برای همیشه به خواب رفته اند خوابی ساکت و طولانی می دانی زلزله دلم برای مردم روستاهای بعدی می سوزد که قرار است زیر آوار جان دهند تا مردم کشورمان به خودشان بیایند و قدر زندگی رابدانند و باهم مهربان باشند. کاش! زلزله، جان من رو میگرفتی و جان ... را نمیگرفتی لینو خودم نوشتم خانمم بهم ۲۰ داد😶🥺
سوالات مشابه
لیست سوالات مشابه